جستجوی پیشرفته

شما می توانید درصورت نیاز عملگر مقایسه (<، <=،>،>=، <> یا =) را در آغاز هر یک از ارزش های جستجوی خود استفاده نموده تا به نحوه مقایسه خود دسترسی بیشتری داشته باشید.

نشریه‌ی پیام مسجد - شهریور ماه 1398
نشریه‌ی پیام مسجد - شهریور ماه 1398

پیام مسجد ماه محرم- 1441

شهریور سال 1398

نشریه‌ی پیام مسجد - مرداد ماه 1398
نشریه‌ی پیام مسجد - مرداد ماه 1398

پیام مسجد ماه ذی الحجه- 1440

مرداد سال 1398

ویژگى هاى قبایل قریش
ویژگى هاى قبایل قریش

قال امیرالمؤمنین(ع):« وَ سُئِلَ(ع) عَنْ قُرَیْش، فَقَالَ: أَمَّا بَنُو مَخْزُوم فَرَیْحَانَةُ قُرَیْش، نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّکَاحَ فِی نِسَائِهِمْ، وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْس فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا، وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِی أَیْدِینَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَهُمْ أَکْثَرُ وَأَمْکَرُ وَأَنْکَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ(حکمت120) ؛

 سؤال درباره طایفه قریش شد، إمام(ع) فرمود: اما "بنى مخزوم" گل‌هاى قبیله قریش‌اند که ما دوست داریم با مردانشان هم‌سخن شویم و با زنانشان ازدواج کنیم، اما طائفه "بنى عبدِشمس" از همه بداندیش‌تر و بخیل‌ترند، اما ما(طایفه بنى هاشم) از همه آنها به آنچه در دست داریم بخشنده‌تر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتریم، جمعیت آنها بیشتر و مکرشان فزون‌تر و زشت‌ترند و ما فصیح‌تر و دلسوزتر و زیباتریم».

مقدمه:

در گذشته قبایل، أفرادی بودند که از نصل فردی خاص بودند، و همه به همان فرد منصوب بودند و دارای ویژگی‌های خاصی بودند، شناخت این ویژگی‌ها، در رواب قبایل بسیار مؤثر بوده است.

نکته‌ها:
* «مخزوم»، جد قبیله بنی مخزوم، فرزند«یقظة بن مرة» بود، ابوجهل از ین قبیله بوده است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* طایفه «بنى عبد شمس» مى‌رود که «ابو سفیان»، «معاویه» و «بنى امیه» از قبیله بنی عبدشمس هستند. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* فصاحت بنى هاشم نمونه بارز آن در پیغمبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) و خطبه‌هاى نهج البلاغه و نامه‌ها و کلمات قصار، دعاى عرفه امام حسین(ع) و دعاهاى صحیفه سجادیه نمونه‌هاى این فصاحت بى‌بدیل است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* اینکه امام(ع) قبیله‌اى را آشکارا مذمت مى‌کند، اولاً: حکم‌هاى عام ناظر به عموم نیست، بلکه ناظر به غالب افراد است. مثلاً وقتى مى‌گوییم: جوانان سرکش‌اند، مفهومش این نیست که همه بدون استثنا چنین‌اند، ثانیاً ابراز صفات آشکار که افراد، نمونه‌هاى آن را در این قبایل آشکارا دیده بودند، بیان آن بى‌اشکال است.

* اینکه امیر مؤمنان على(ع) ویژگى‌هاى قبایل قریش و برترى بنى هاشم را بیان مى‌کند، جهت فخر‌فروشی نیست، بلکه دلیل آن این است که عرب جاهلى آنروز، وبعضی‌ها إمروزه، بر ارزش‌هاى اخلاقى تکیه نمى‌کنند، و اصولاً دفاع از قبیله، دفاعى بى چون و چرا و بى قید و شرط و تعصب آمیز بود، لذا إمام(ع) جهت تعدیل و اصلاح معیار‌ها این مطالب را بیان فرمودند.

* ارتباط و ازدواج با أفرادی که دارای صفات حسنه هستند، بسیار خوب است(، نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّکَاحَ فِی نِسَائِهِمْ...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* شناخت قبایل و أفراد إجتماع، ما را در داشتن ارتباط موفق إجتماعی بسیار کمک میکند. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

دنیا مار خوش خط و خال!
دنیا مار خوش خط و خال!

قال امیرالمؤمنین(ع): « مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا، وَالسَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا، یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَیَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ).

 «دنیا مانند مار (خوش خط و خال) است که به هنگام لمس کردن نرم به نظر مى‌رسد در حالى که سم کشنده در درون آن است، مغرورِ نادان به سوى آن مى‌رود و خردمند عاقل از آن حذر مى‌کند».

مقدمه:

کاخ ها، زر و زیورها، لباس ها، غذاهاى رنگارنگ و عیش و نوش ها مظاهر جذاب دنیاست، ولى در درون، غفلت، بى خبرى از خدا آلوده شدن به انواع گناهان را براى به دست آوردن یا حفظ آن با خود دارد، لذا باید مراقب بود.

نکته‌ها:
* طبیعت دنیا داراى دو ویژگى است: ظاهرى فریبنده و باطنى خطرناک است(مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا، وَالسَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

*انسان جاهل مغرور، کسی است که فریب ظاهر فریبنده دنیا را می‌خورد(یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ).
* تعبیر «غِرِّ جاهل» (غِر به معناى انسان خام بى‌تجربه که زود فریب مى‌خورد) اشاره به انسان‌هاى نادان و نا آگاهى است که تنها چشم به ظواهر فریبنده دنیا مى‌دوزند و از آنچه در باطن دارد بى‌خبر است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* عاقل کسی است، که از دنیای بی‌خدا دوری مى‌کند(وَیَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ).

* یکی از علت‌های دوری از دنیا توسط عاقلان، عبرت‌گیری از سرنوشت دنیاپرستان در آیینه تاریخ است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* در کنز العمال رسول خدا(ص) فرمودند:« أُتْرکُوا الدُّنْیا لاِهْلِها فَإنَّهُ مَنْ أخَذَ مِنْها فَوْقَ ما یَکْفیهِ أخَذَ مِنْ حَتْفِهِ وَهُوَ لا یَشْعُرُ ؛ دنیا را به اهل آن واگذارید، زیرا کسى که بیش از نیاز خود از آن برگیرد در واقع مرگ خود را از آنجا که نمى‌داند تسریع کرده است».

* بى شک تمام آنچه در ذَمِّ دنیا بیان می‌شود، درباره دنیاى دنیاپرستانى است که هدفى جز لذت و عیش و نوش ندارند و دنیا براى آنها غایة الآمال است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

فرصت را از دست ندهید
فرصت را از دست ندهید

قال امیرالمؤمنین(ع):« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ(حکمت118) ؛

 از دست دادن فرصت مایه غم و اندوه است».

مقدمه:

 إمام(ع) همگان یعنی کل بشریت را به استفاده از فرصت‌ها دعوت مى‌کند، لذا باید از فرصت‌ها درست إستفاده کنیم. در حکمت 21 نیز خواندیم: «الفُرْصَةُ تَمُرَّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهُزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ ؛ فرصت ها همچون ابرها (به سرعت) در حرکت است، بنابراین فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید.
نکته‌ها:

* «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ» یعنی آنچه وظیفه شخص در آن فرصت مورد نظر است، درست أنجام ندهد.

* فرصت به معناى فراهم شدن اسباب انجام کارى است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* جوانىِ انسان، فراغت، نشاط کار، صحت و سلامت، ثروت و... همه از فرصت هایى است که به سرعت مى‌گذرد و گاه به آسانى یا هرگز باز نمى‌گردد. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)
* رسول خدا(ص) در بحارالانوار،ج68 فرمودند:« إنَّ لِرَبِّکُمْ فى أیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتُ ألا فَتَعَّرضوا لَها ؛ پروردگار شما در دوران زندگانى تان نسیم‌هاى سعادتى(فرصت‌هایی) در اختیار شما مى‌گذارد از آن نسیم‌ها استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید».

* کسی‌که فرصت‌ها را از دست می‌دهد، روزی در حسرت از دست دادن آن غصه خواهد خورد(إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ).

فرصت را از دست ندهید
فرصت را از دست ندهید

قال امیرالمؤمنین(ع):« إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ(حکمت118) ؛

 از دست دادن فرصت مایه غم و اندوه است».

مقدمه:

 إمام(ع) همگان یعنی کل بشریت را به استفاده از فرصت‌ها دعوت مى‌کند، لذا باید از فرصت‌ها درست إستفاده کنیم. در حکمت 21 نیز خواندیم: «الفُرْصَةُ تَمُرَّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهُزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ ؛ فرصت ها همچون ابرها (به سرعت) در حرکت است، بنابراین فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید.
نکته‌ها:

* «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ» یعنی آنچه وظیفه شخص در آن فرصت مورد نظر است، درست أنجام ندهد.

* فرصت به معناى فراهم شدن اسباب انجام کارى است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* جوانىِ انسان، فراغت، نشاط کار، صحت و سلامت، ثروت و... همه از فرصت هایى است که به سرعت مى‌گذرد و گاه به آسانى یا هرگز باز نمى‌گردد. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)
* رسول خدا(ص) در بحارالانوار،ج68 فرمودند:« إنَّ لِرَبِّکُمْ فى أیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتُ ألا فَتَعَّرضوا لَها ؛ پروردگار شما در دوران زندگانى تان نسیم‌هاى سعادتى(فرصت‌هایی) در اختیار شما مى‌گذارد از آن نسیم‌ها استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید».

* کسی‌که فرصت‌ها را از دست می‌دهد، روزی در حسرت از دست دادن آن غصه خواهد خورد(إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ).

علت هلاکت ارتباط با امام علی(ع)
علت هلاکت ارتباط با امام علی(ع)

قال امیرالمؤمنین(ع):« هَلَکَ فِیَّ رَجُلاَنِ: مُحِبٌّ غَال، وَمُبْغِضٌ قَال(حکمت117) ؛

 دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کینه توز».
مقدمه:

اگر کسی امام علی(ع) و أئمة معصومین(علیهم‌السلام) را خوب نشناسد و درست از آنها اطاعت نکند دچار گمراهی می‌شود، چه در دوستی با آنها و یا با دشمنی کردن با آنها.

نکته‌ها:

* بى شک محبت اولیاءالله از ارکان ایمان است، أما افراط و تفریط در امر اولیاءالله باعث هلاکت است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* إفراط در إمام علی(ع)، غلو است، یعنی امام را به مقام نبوت یا الوهیت رساندن(مُحِبٌّ غَال). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* تفریط و کوتاهی در إمام(ع) دشمنى و عداوت است، مانند خوارج، و یا کوتاهی در عمل به دستوراتش(...وَمُبْغِضٌ قَال). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* امام علی(ع) در خطبه 127 فرمود: «وَخَیْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاْوسَطُ فِالْزِمُوهُ; بهترین مردم در مورد من گروه میانه رو هستند. هرگز از آنها جدا نشوید».

* مع الاسف در عصر ما، افرادى نیز یافت مى‌شوند که عداوت خود را به این شکل إعمال میکنند که فضایل او را منکر و از ذکر آن ناراحت مى‌گردند. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

هشدار به چهار چیز
هشدار به چهار چیز

قال امیرالمؤمنین(ع):« کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاْحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاْمْلاَءِ لَهُ(حکمت116) ؛

 چه بسیارند کسانى که به وسیله نعمتى که به آنها داده شده غافل مى‌شوند و به سبب پرده پوشى خدا بر آنها مغرور مى‌گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى‌خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است».

مقدمه:

کسیکه ما را هشدار به چیزی میدهد، در واقع ما را آگاه به خطراتی میکند باعث هلاکت ما می‌شود، پس او خیرخواه ماست، لذا باید از او استقبال کرده و به هشدارهای او توجه و عمل کرد.

نکته‌ها:

* «مستدرج» از ریشه «استدراج» در لغت، یعنى چیزى را تدریجاً به سمت و سویى بردن. در اصطلاح یعنی کسى را مرحله به مرحله غرق در نعمت کنند، و بدون این که خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار کنند.

* قرآن مجید در سوره اعراف آیة182 می‌فرماید:« وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنا سَنَستَدرِجِهِم حَیثُ لَا یَعلَمُونَ ؛ و کسانى که آیات ما را دروغ شمرده‌اند از آنجا که ندانند بدامشان مى‌آوریم».(شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* خداوند با اسم ستارالعیوب بر اعمال انسان‌ها پرده‌پوشی می‌کند(...بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* پرده‌پوشی خداوند در بعضی‌ها فرصتی است برای هدایت، أما برای بعضی‌ها به علت ضعف خودشان باعث غرور و گمراهی می‌شود(...وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* از اقتضا‌ءات تعریف و تمجید دیگران، فریب خوردن است یعنی دچار عجب و منِیَّت شدن(...وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* مهلت دادن خدا و نعمت فراوان آزمون الهی است همچون «قارون» که با داشتن آن همه امکانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت(...وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاْمْلاَءِ لَهُ). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* واژه «املاء» به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مى آید، ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

توجه به فانی بودن امور دنیایی
توجه به فانی بودن امور دنیایی

قال امیرالمؤمنین(ع):« وَقِیلَ لَهُ(ع) کَیْفَ نَجِدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، فَقال(ع): کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَیَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ(حکمت115) ؛

 کسى از آن حضرت(ع) پرسید حال شما اى امیرمؤمنان چگونه است؟ ایشان(ع)فرمودند: چگونه خواهد بود حال کسى که با بقاى خود فانى مى‌شود و با سلامت خود بیمار مى‌گردد و در حالى (و در جایى) که خود را در امان مى‌بیند مرگش فرا مى‌رسد».

مقدمه:

معرفت نفس (یعنی انسان خود را خوب بشناسد) بسیار در شناخت الله و تعالی مؤثر است،لذا باید بدانیم چه داریم و چه باید کرد. بُعدی از ما فانی، و بُعدی از ما باقیست لذا باید بعد باقی خود را بسیار بیشتر تقویت کنیم.

نکته‌ها:

* جسم مادی انسان فانیس یعنی از مالکیت او خارج می‌شود أما روح او باقیست(مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ ). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* در أُفقی بالاتر باید گفت فقط وجةالله باقی و مابقی فانی هستند، سوره الرحمن، آیه 26و27:« کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ ؛ هر چه بر روی زمین است دستخوش فناست ، و ذات پروردگار صاحب جلالت و اکرام توست که باقی می‌ماند».

* دنیا فی نفسه فانی به طور مطلق نیست بلکه فانی نسبی دارد، یعنی زمانیکه از مالکیت کسی خارج می‌شود نسبت به او فانی شده است یا وقتی جایی باشد نسبت به جای دیگر فانی است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* بیماری یا جسمانی است که اختلال در کار جسم انسان است. و یا بیماری معنوی است که اختلال در روح است که نتیجه گناهان است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* جسم مادی بیمار می‌شود أما روح او از بیماری‌های معنوی و گناهان سالم است و بالعکس(وَیَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ).
* زمان مرگ برای انسان‌ها نا معین است(یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* زمان و کیفیت مرگ برای مردان خدا که به إذن‌الله عالم به علوم الهی هستند معلوم است. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

معیار حُسن ظن و سوء ظن
معیار حُسن ظن و سوء ظن

قال امیرالمؤمنین(ع):« إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ(حکمت114) ؛

 هنگامى که صلاح و نیکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در این حال گمان بد به دیگرى برد که از او گناهى ظاهر نشده به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هر کس گمان خوب به دیگرى ببرد خود را فریب داده است».

مقدمه:

مسئله حسن ظن و سوء ظن در اسلام از مسائل بسیار مهم است که در آیات و روایات بازتاب گسترده‌اى دارد. البته اصل بر حسن ظن مسلمانان نسبت به یکدیگر است، ولى این اصل استثنایى هم دارد.

نکته‌ها:

* سوره حجرات آیه12 :« یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید چرا که بعضى از آنها گناه است».
* حسن ظن زمانى است که چهره اسلام در محیط نمایان باشد و غالب مردم راه صلاح بپویند(إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ...). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* زمانى که فساد، غالب بر زمان شد و اکثر مردم به راه خلاف مى‌روند حسن ظن نسبت به افراد سبب مى‌شود انسان خودش را فریب دهد(وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ).

* مراد از « استولی» در عبارت« وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ...» این است که، حسن ظن نباید باعث ساده‌لوحی و گول خوردن شود، بلکه باید با خارج مطابقت داشته باشد. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* انسان نباید سوءظن درست خود را به اشخاص آشکار سازد و آنها را متهم کند، بلکه بدون عکس العمل منفى که سبب اهانت مى‌شود، در عمل، جانب احتیاط را از دست ندهد. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* سوءظن به برادر مسلمانى که خلافى از او دیده نشده ظلم و ستم بر او و خود است(فَقَدْ ظَلَمَ). (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)

* این حکمت قاعده «حمل شىء بر اغلب» را بیان میکند، یعنی چیزیکه غالباً انجام می‌شود، می‌توان به آن إعتماد کرد. (شرح نهج‌البلاغه آیةالله مکارم شیرازی)