جستجوی پیشرفته

شما می توانید درصورت نیاز عملگر مقایسه (<، <=،>،>=، <> یا =) را در آغاز هر یک از ارزش های جستجوی خود استفاده نموده تا به نحوه مقایسه خود دسترسی بیشتری داشته باشید.

تفکر لازمه سیر و سلوک
تفکر لازمه سیر و سلوک

یکی از اصول مهم در مسیر سلوک قرآنی، تفکر است. تاکیدات اکید قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام بر موضوع تفکر فراوان است که اهمیت این مقوله مهم را نمایان می سازد. پر واضح است که تفکر شبانه موجوب قوت یافتن دل و جان و رهایی از تعلقات است و انسان متفکر کم تر در معرض خطا و لغزش قرار می گیرد. پرسشی که اینجا پیش می آید این است که به چه بیندشیم:

علامه حسن زاده آملی در ابیات زیر به سالکین کوی دوست می آموزد که مهمترین پرسشی که برای پاسخ آن باید اندیشید، (من کیسنم؟) می باشد. 
اى دوستان مهربان من کیستم من کیستم
اى همرهان کاروان من کیستم من کیستم
این است دائم پیشه ام کز خویش در اندیشه ام
گشته مرا ورد زبان من کیستم من کیستم
لفظ حسن شد نام من از گفت باب و مام من
گر نام خیزد از میان من کیستم من کیستم
بگذشته ام از اسم و رسم مر خویش را بینم طلسم
آیا شود گردد عیان من کیستم من کیستم
تا کى حسن نالد چو نى تا کى بموید پى به پى
گوید به روزان و شبان من کیستم من کیستم

شایسته است در دل شب ابیات فوق را برای خویش زمزمه کنیم و به آن فکر نمائیم. آب حیات را دل شب پخش میکنند و کسی که در خواب باشد از این آب حیات مسلما محروم خواهد ماند.

دلا شب را مده بیهوده از دست    که در دیجور شب آب حیات است

در انتها آیاتی را نیز از قران کریم با موضوع تفکر قرائت می کنیم:

اوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ

آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (اعراف ایه 185)

انَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ

بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏ کنند. (انفال ایه 22)

اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏ کند، و ارواحى را که نمرده ‏اند نیز به هنگام خواب مى‏ گیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مى ‏دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى‏ گرداند تا سرآمدى معیّن؛ در این امر نشانه ‏هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى‏ کنند! (زمر 42)

وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

و او کسى است که زمین را گسترد؛ و در آن کوه‏ها و نهرهایى قرار داد؛ و در آن از تمام میوه ‏ها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز مى‏ پوشاند؛ در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکر مى‏ کنند! ( الرعد ایه 3)

 وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُکُلِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

و در روى زمین، قطعاتى در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوت اند؛ و (نیز) باغ هایى از انگور و زراعت و نخل ها، (و درختان میوه گوناگون) که گاه بر یک پایه مى‏ رویند و گاه بر دو پایه؛ (و عجیب‏ تر آنکه) همه آنها از یک آب سیراب مى‏ شوند! و با این حال، بعضى از آنها را از جهت میوه بر دیگرى برترى مى‏ دهیم؛ در اینها نشانه‏ هایى است براى گروهى که عقل خویش را به کار مى ‏گیرند!

 َسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالْنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند؛ در این، نشانه‏ هایى است (از عظمت خدا،) براى گروهى که عقل خود را به کار مى‏ گیرند! (نحل ایه 12)

کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ

این کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده‏ ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند! (ص ایه 39)

برخی از آداب سالک الی الله
برخی از آداب سالک الی الله

سالک الی الله باید مودب به آداب اولیاء الهی گردد و خود را همرنگ این جماعت در آورد تا کم کم از تعلقات مادی خلاص شده و دریچه ای از ملکوت به روی وی گشاده شود ان شاء الله. برخی از این آداب عبارت اند از:

1) قرآن: حشر پیدا کردن با قرآن کریم.

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ» هما این قرآن به آئین پایدار تر هدایت می کند و به مومنین بشارت می دهد.

2) وضوء: انسان سالک باید تلاش کند دائم الوضو باشد.

«الوضو نور و وضو علی الوضو نور علی نور» وضو گرفتن نور است و وضو بر روی وضو ساختن نور علی نور می باشد.

3)طعام: در غذا خوردن باید میانه رو بود و از پر خوری و اسراف پرهیز کرد.

« کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید

4)کلام: کلام باید در حد اقل ممکن و برای ضرورت دینی( واجب یا مستحب) باشد.

«ا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ» در بسیاری از سخنانِ درِگوشی (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودی نیست؛ مگر کسی که (به این وسیله،) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند. 

5) محاسبه: باید انسان ز خود همیشه مخصوصا هر شب حساب بکشد.

«حاسبوا قبل ان تحاسبوا» قبل از آنکه از شما حساب بکشند از خود حساب بکشید.

6)مراقبه: باید از زمان بیداری تا زمان خواب یک نفس، از نفس غافل نشد.

«کانَ اللَّهُ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رَقِیباً» خداوند بر هر چیزی مراقب است.

7)ادب مع الله: بی ادب محروم شد از لطف رب. باید ادب داشت یعنی حد هرچیزی را نگاه داشت.

امام جواد: دو نفر با هم جمع نمیشوند مگر انکه بهترین آنها نزد خدا مودب ترین آنها باشد.

8)عزلت: باید از اغیار عزلت گزید. عزلت در اینجا به معنای خلوت است. و به تعبیر علامه حسن زاده آملی، با همه باش و بی همه باش.

امام صادق (ع): صاحب عزلت به دژ محکم خدا در آمده است.

9) تهجد: بدون تهجد و نماز شب کسی به جایی نمی رسد.

«وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَىٰ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا» و بعضی از شب را به خواندن قرآن (در نماز) بیدار و متهجّد باش، که نماز شب خاص توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود (شفاعت کبری) مبعوث گرداند.

10) تفکر: برنامه ای ثابت برای تفکر داشتن ضروری است.

امام رضا (ع): زیادی عبادت به نماز و روزه نیست بلکه همانا عبادت همان تفکر در امر خداوند عزوجل است.

11) ذکر: ذکر زبانی و قلبی و عملی باید داشت. یعنی همه وجود انسان باید ذاکر دوست باشد.

«وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ» خدای خود را با تضرّع و پنهانی و بی‌آنکه آواز برکشی در صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.

از خدا چه بخواهیم؟
از خدا چه بخواهیم؟

انسان فقیر آفریده شده است و بقای فقیر در گدایی است. اگر فقیر گدایی نکند که حیاتش را از دست خواهد داد. ما فقیر الی الله ایم لذا گاهی عبدالرزاقیم و گاهی عبدالمنعم و گاهی هم عبدالرئوف و گاهی عبدالستار و ...

همه این ها خوب و عالی است اما به تعبیر علامه حسن زاده آملی باید عبد الله شد زیرا که تمام اسماء الله در دل اسم الله نهفته است و چون که صد آمد نود هم پیش ماست.

برخی به شوق کشف و کرامت سیر و سلوک را خواهانند و برخی به جهت وصول به بهشت و بعضی برای دوری از جهنم. اما اندک مردانی اند(مرد صفت نه جنس مرد) که سلوک را تنها برای خود خدا بخواهند. 

عبادت ار ز بیم نار باشد            براى عاشق حق عار باشد

بلى احرار چون عبد شکورند      بصرف بندگى اندر سرورند

احرار بندگی را می خواهند و هیچ نمی خواهند جز دوست. انها می دانند بندگی به شرط مزد چندان در نزد اولیاء الهی زیبا نیست. لذا به خود و ما می گویند:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن         

که خواجه صفت بنده پروری دارد

احرار در سیر و سلوک الی الله، خالصانه گام می زنند و خانه قلب خود را حرم الله کرده اند زیرا به تعبیر امام صادق (ع): «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله»

در حرم الهی نباید اغیار را راه داد چه رسد به اینکه اغیار را در آن سکونت دهیم!

با دو قبله در ره دوست نتوان رفت راست

یا رضای خویش باید یا هوای خویشتن

برای تمرین این بندگی خوب است بعد از نماز ها در سجده بگوییم: اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک

آمادگی برای توبه
آمادگی برای توبه

پس از یقظه، یعنی بیداری، انسان متوجه این می شود که در لای و لجن های دنیاوی گرفتار است و این آفات او را از پرواز مانع می شوند.

جان گشاید سوی بالا بالها

در زده تن در زمین چنگالها

جسم و جسمانیات به پایین می کشاند اما روح هوای صعود دارد. روح همچو مرغی در قفس هوای پرواز دارد منتهی زنجیرهای جسم او را مانع می شود.

جان که از عالم علویست یقین می دانم

رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم

 مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

 چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم

پس از بیداری، کثافاتی که جان را به خود مشغول کرده کمی نمایان تر می شود. انسان بیدار تلاش می کند این کثافات و آلودگی را از خود دور کند لذا سخن از توبه به میان می آید.

توبه به منزله شست و شویی است که انسان باید انجام داده تا آماده مسافرت شود. 

شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام

تا نگردد ز تو این دیر خراب، آلوده 

این شست و شو موجب پاکی جان از آلودگی ها می شود زیرا که التائب من الذنب کمن لا ذنب له.

«یقظه» مرحله اول سیر و سلوک
«یقظه» مرحله اول سیر و سلوک

انسان ها در این زندگی دنیا گویی خواب اند و چه بد خوابی است که با مرگ به بیداری ختم شود. الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.

برای آنکه در مسیر آدم شدن گام بزنیم و بفهمیم از کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بود و به چه سویی باید برویم و منزل کجاست، باید یقظه روزی گردد. آن هم روزی شدنی است. این که می بینیم برخی اشخاص به یکباره متحول می شوند، یقینا اتفاقی نیست و دستی در کار است. الحمدلله رب العالمین.

یقظه یعنی بیدار شدن از غفلت. انسان دارای یقظه به سراغ درد خود می رود و هرچقدر در این مسیر پیش برود بیدار تر و تشنه تر می شود و هر چقدر تشنه تر شد، آب بیشتری روزی اش می گردد.

آب کمتر جو تشنگی آور به دست

تا که آبت جوشد از بالا و پست

اللهم ارزقنا

منازل سیر و سلوک
منازل سیر و سلوک

بسم الله الرحمن الرحیم 

سالک پیش از ورود به وادی سیر و سلوک نظری، شایسته است دورنمایی از منازلی که باید طی شود داشته باشد.

در بین بزرگان عرفان، بر سر تعداد منازل سلوک اختلافاتی وجود دارد که این اختلافات ظاهری است و در حقیقت همگی متفق القول بر یک حقیقت اند. این اختلافات از این جهت است که هر کسی از زاویه ای خاص به تشریح منازل سلوک پرداخته است. برخى منازل را یک، برخى دو، بعضى سه، برخى دیگر هفت، بعضى هفتاد و عده ای یکصد منزل می دانند.

اما سالک پس از بیداری (یقظه) و توبه ای حقیقی، چهار مرتبه را باید زیر نظر یک استاد کامل طی نماید که این مراتب عبارت اند از:

تخلیه: یعنی تخلیه نمودن و پاک کردن جان از مفاسد و رذائل دنیایی.

تحلیه: یعنی رذیلت ها و مفاسد مملکت دل با فضائل و زیبایی های اخلاقی و انسانی جایگزین شود

تجلیه: در این مرحله است که نور خدا در وجود این انسان جلوه گر می شود. قرآن کریم در این باره می فرماید: «یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم » 

فنا: یعنی به واسطه جذبه عشق به حق، به مرحله ای برسد که رفته رفته و تدریجاً در معشوق فعلا و صفتا و ذاتا فانی شود. یعنی خدایی شود.

انسانی که این منزل را بپیماید، مصداق ولیّ خداست که دیگر ترس و غم در او راه ندارد و سراسر وجودش سرور و شادی است. « الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون » (یونس /62)