انسان فقیر آفریده شده است و بقای فقیر در گدایی است. اگر فقیر گدایی نکند که حیاتش را از دست خواهد داد. ما فقیر الی الله ایم لذا گاهی عبدالرزاقیم و گاهی عبدالمنعم و گاهی هم عبدالرئوف و گاهی عبدالستار و ...
همه این ها خوب و عالی است اما به تعبیر علامه حسن زاده آملی باید عبد الله شد زیرا که تمام اسماء الله در دل اسم الله نهفته است و چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
برخی به شوق کشف و کرامت سیر و سلوک را خواهانند و برخی به جهت وصول به بهشت و بعضی برای دوری از جهنم. اما اندک مردانی اند(مرد صفت نه جنس مرد) که سلوک را تنها برای خود خدا بخواهند.
عبادت ار ز بیم نار باشد براى عاشق حق عار باشد
بلى احرار چون عبد شکورند بصرف بندگى اندر سرورند
احرار بندگی را می خواهند و هیچ نمی خواهند جز دوست. انها می دانند بندگی به شرط مزد چندان در نزد اولیاء الهی زیبا نیست. لذا به خود و ما می گویند:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه صفت بنده پروری دارد
احرار در سیر و سلوک الی الله، خالصانه گام می زنند و خانه قلب خود را حرم الله کرده اند زیرا به تعبیر امام صادق (ع): «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله»
در حرم الهی نباید اغیار را راه داد چه رسد به اینکه اغیار را در آن سکونت دهیم!
با دو قبله در ره دوست نتوان رفت راست
یا رضای خویش باید یا هوای خویشتن
برای تمرین این بندگی خوب است بعد از نماز ها در سجده بگوییم: اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک